کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

کیانا

جواب بله

سلام بر گلم . امروز هم یکی از روزهای خداست . تو  چند روزی خونه مامان جونت بودی و مهد کودک نرفتی ،حسابی باد خورده پشتت ،دلیلش یک کمی ناخوش احوالی خودت بود و یک کمی مربوط به ما میشد،دوباره تو فکر افتادیم که جا به جا شیم آخه به محل کار رفت و آمد خیلی سخته و داریم دنبال یه خونه نزدیکتر میگردیم.بخاطر همین چند روز اومدیم خونه مامان جون تا راحتتر تو رو عصرا بذاریم و خودمون بریم دنبالش.اتفاق خاص این هفته این بود که عمه مینا بالاخره به یکی جواب بله رو داد و کم کم داره میره خونه بخت.5 شنبه خواستگاری بود.همه چیز خوب و عالی بود.بقول تو امیر شد "مامان عمه دیگه " . قربونت که میفهمی یه رابطه ای داره شکل میگیره .اون شب همش  ...
25 مرداد 1393

اولین آمپول

سلام عشق... گاهی روزا با خودم فکر میکردم که اگه یه روز مریض شدی تا جایی که میتونم بهت آمپول نزنم یا به دکتر بگم فقط شربت و قرص بده ولی انگار زورم تا دیشب بود.پریروز که رفته بودیم خرید واست،کولر ماشین یهو گازش خالی شد و تا خونه بدون کولر رفتیم .جهنم به تمام معنا بود او روز حتی اینقدر داغ شده بودی که لباساتو در آووردم و با زمینه مریضی که از قبل داشتی .شب خیلی تب کردی ولی با داروهایی تو خونه داشتم بهتر شدی و صبح دلم نیومد تنهات بذارم و موندم خونه .عصر با هم رفتیم خرید و اصلا حال نداشتی و چشمات به همه میگفت که خیلی مریضی...و با اصرار عمو مهدی بردیمت دکتر یعنی از همون تو پارکینگ برگشتیم . دکتر هم بی انصافی نکرد و یه پنی سیلین و یه دگزا برات...
1 مرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کیانا می باشد